سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باغ آرزو
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • موضوعات وبلاگ من


  • لوگوی وبلاگ من
    باغ آرزو

  • لینک دوستان من

    رامیلا
    الهه امید

  • اشتراک در خبرنامه

     

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    سیلو

  • آهنگ وبلاگ من

  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • دست من نیست شیطنت هایم

    نویسنده: شیتا(سه شنبه 85/3/16 ساعت 12:53 صبح)

     

    گرچه دل کندن از تو آسان نیست ....که برایم به مرگ هم شاید...
    می روم گم شوم در انبوه خاطراتی که بعد ِتو  باید...

    من معمای ساده ای بودم حجم تنهایی تو پیچیده
    حل شدم در تو زود و ذهنت باز یک معمای تازه می زاید

    آه! من طعنه می زنم انگار! هرچه باشد هنوز زن هستم!
    دست من نیست شیطنتهایم اتفاق است، پیش می آید!

    بعد از این استکان زهرآلود چون عروسی به خواب خواهم رفت
    جای قند و نبات، عزراییل بر سرم گرد مرگ می ساید

    آرزوهای کوچکم را حیف می برم با خودم به گور اما
    آرزو می کنم تو خوش باشی، حسرتت بر غمم می افزاید

    مجلس ختم من که می آیی یک لباس سفید بر تن کن
    بارها گفته ام به تو آقا! رنگ مشکی به تو نمی آید.

     


     

    و گفتی به من از خدایی که داری
    از آن شوق بی انتهایی که داری
     
    مرا می برد سمت نیلوفری ها
    همان لهجه آشنایی که داری

    به دنبال خود می کشاند دلم را
    در این کوچه ها رد پایی که داری

    تو را می شناسم از اندوه چشمت
    و از قلب بی ادعایی که داری

    من و این همه بهت و دلواپسی و
    تو و آن همه آشنایی که داری

    مرا کاش با بادها برده بودی
    به ابری ترین روزهایی که داری

     

    مژگان بانو

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • کاشکی همه بدونیم یه روز فرشته بودیم

    نویسنده: شیتا(پنج شنبه 85/1/31 ساعت 3:14 عصر)

    کی بود کی بود ...

    کی بود کی بود از اول ، روز و شبو جدا کرد

    ماه و ستاره ها رو تو آسمون رها کرد

    کی بود رو شونه ی کوه ترمه ی توری انداخت

    از دل ابر تیره برف بلوری انداخت

    کی بود کی بود از اول خاک زمین ُ گل کرد

    این برهوت خشکُ دوزخ اهل دل کرد

    کی بود که آسمونو تو چشم آدما ریخت

    به گنبد بلندش ، ستاره ها رو آویخت

    کی بود کی بود از اول تو دریا کشتی انداخت

    تو چار دیوار دنیا مرغ بهشتی انداخت

    کی بود که آدما رو از آسمون رها کرد

    بال فرشته ها رو از تنشون جدا کرد

    ستاره آی ستاره ، شب زمین سیاهه

    چراغ آسمون شو تا فردا خیلی راهه

    ما که اسیر شهر آهن و سنگ و دودیم

    کاشکی همه بدونیم یه روز فرشته بودیم

     
     


    نظرات دیگران ( )

  • شعر ی برای الهه امید

    نویسنده: شیتا(شنبه 84/11/1 ساعت 1:52 عصر)

      تقدیم به الهه امید
    برف می بارد به روی خار و خاراسنگ.
    کوه ها خاموش،
    دره ها دلتنگ،
    راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...
    بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی،
    یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
    ردِّ پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،
    ما چه می کردیم در کولاکِ دل آشفته ی دم سرد؟
    آنک، آنک کلبه ای روشن،
    روی تپه، روبه روی من... در گشودندم.
    مهربانی ها نمودندم.
    زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،
    در کنار شعله ی آتش،
    قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز،
    « ... گفته بودم زندگی زیباست.
    گفته و ناگفته، ای بس نکته ها کاینجاست.
    آسمان باز؛
    آفتاب زر؛
    باغ های گل؛ دشت های بی در و پیکر؛ سر برون آوردن گل از درون برف؛
    تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
    بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
    خواب گندم زارها در چشمه ی مهتاب؛
    آمدن، رفتن، دویدن؛
    عشق ورزیدن؛
    در غم انسان نشستن؛
    پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن؛ کار کردن، کار کردن؛
    آرمیدن؛
    چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن؛
    جرعه هایی از سبوی تازه آبِ پاک نوشیدن؛ گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛
    هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن؛
    در تله افتاده آهوبچگان را شیردادن و رهانیدن؛
    نیم روز خستگی را در پناه دره ماندن؛ گاه گاهی،
    زیرِ سقفِ این سفالین بام های مه گرفته،
    قصه های درهم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن؛
    بی تکان گهواره یِ رنگین کمان را
    در کنار بام دیدن؛ یا، شب برفی،
    پیشِ آتش ها نشستن،
    دل به رؤیاهای دامن گیر و گرمِ شعله بستن... آری، آری، زندگی زیباست.
    زندگی آتش گهی دیرنده پابرجاست.
    گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.

     سیاوش کسرایی



    نظرات دیگران ( )